کبری=میکروبی
دیروز گلشید گفت مامان قصه میگی؟ منم فکر کردم و فکر کردم تا یه قصه جدید بهش بگم، که یهو نمیدونم چرا یاد تصمیم کبری افتادم. پس با حفظ شخصیت اصلی داستان، قصه رو کمی تغییر دادم و براش تعریف کردم. خیلی خوشش اومد و رفت. تا اینکه امروز هم مثل هر روز اومد و گفت مامان یه قصه بگو. بعد بلافاصله اضافه کرد قصه ی ... قصه ی... قصه ی میکروبی رو بگو... من هاج و واج مونده بودم که میکروبی دیگه کدوم جوونوریه که یاد کبری افتادم. گفتم منظورت کبری ست؟ گلشیدم با خنده گفت آره کبــــــــــــــــری، کبــــــــــــــری!!!!!!!!!!!!
نویسنده :
س.ک
14:27